
توهم حق کارکنان در سازمان
چرا در اکثر سازمانها و بالاخص سازمانهای دولتی کشور، کارکنان از شغل و سازمان خود راضی نیستند؟ چرا کارکنان بسیاری فکر میکنند در سازمان به حق و حقوق خود نرسیدهاند؟ به نظرم پاسخ به این چراها ریشه در نگرش کارکنان دارد!
میگویند خوشبختترین مردم دنیا هندیان هستند. میدانید چرا؟ جواب اینست که هندیها به اصول تناسخ (یعنی زاییده شدن دوباره پس از مرگ) معتقدند. مطابق با این اصل هر فرد پس از مرگ دوباره زنده خواهد شد و در زندگی مجدد خود، وضعیت مطلوبی را تجربه خواهد کرد (البته این مفاهیم با جهانبینی ما ایرانیان سنخیتی ندارد). این مطلب بدان معناست که در نگاه یک هندی میتوان خوشبختی را عینکی دید که افراد به چشمان خود زدهاند و از وضعیت خود رضایت دارند.
شاید داستان/ فیلم جادوگر شهر اُز (Oz) را شنیده یا دیده باشید. زمانیکه «دوروتی» و دوستانش به شهر اُز رسیدند، مامورین شهر آنان را مجبور نمودند که قبل از ورود به شهر از عینکهای ویژهای استفاده نمایند. اتفاقی که میافتاد این بود که با وجود این عینکها آنان شهر را با جلال و جبروت میدیدند. ولی وقتی دوروتی جرات کرد و عینک را از چشم خود برداشت، شهر را بسیار معمولی دید.
از بیان دو موضوع فوق قصد این بود که بگویم خوشبختی و رضایت افراد، چیزی جز نگرش آنان به دنیا نیست، چیزی جز عینکی که بر چشمان خود زدهاند نیست. پس شاید بتوان با عوض کردن عینک، زندگی را تغییر داد.
به نظر شما این قضیه را میتوان به سازمان تسری داد؟
با نگاهی به سازمان و همکاران خود خواهید دید که تعداد قابل توجهی از همکارانتان و شاید شما و من عینک ویژهای به چشمانمان زدهایم که سبب آزار گردد. اسم این عینک را می توانیم «توهم حق کارکنان» بنامیم. این بدان معناست که کارکنان در سازمان با توجه به ساختار ذهنی خود و بدون توجه به مقدورات سازمان، میزان خروجیشان برای سازمان و … مجموعهای از حق و حقوق را برای خود ترسیم نموده و نکته جالب نیز این است که در ذهن خود سازمان را ملزم به پرداخت این حق و حقوق میدانند.
البته به نظرم ترسیم این مجموعه از حق و حقوق از تئوری برابری جناب آدامز نشات میگیرد، یعنی کارکنان دادهها و ستادههای خود را با دادهها و ستادههای کارکنان هم تراز خود در درون سازمان و چه در خارج از سازمان مقایسه میکنند و در صورت احساس بروز بیعدالتی اقدام به مقابله مینمایند. نکته ظریف در این مقایسه این است که کارکنان در قیاس خود با مرجع انتخابی دچار تحلیلی سطحی میشوند. چرا که جهت تحلیل به متغیرهایی غیر مرتبط یا کم مرتبط استناد مینمایند. متغیرهایی نظیر میزان سابقه خدمتی، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی و غیره. این در حالیست که آنان به خروجی خود برای سازمان که همان عملکرد یا بهرهوری میباشد، توجهی ندارند.
در واقع چنین به نظر میرسد که کارکنان در سازمان با ترسیم این حق و حقوق با رویکرد تحلیل سطحی، عینکی را بر چشمان خود زدهاند که سبب میگردد جو سازمانی متشنج و رضایت شغلی آنان متاثر گردد. پس بهتر است که در سازمان و حتی در زندگی برای آنچه هدفگذاری گردیده است تلاش و کوشش فراوان نمود لیکن سماجت و پافشاری بیش از حد مطلوب به نظر نمیرسد.
منو شبکههای اجتماعی